4/17/2004

ياغی

بر لبانم غنچه لبخند پژمردست

نغمه ام دلگیر و افسده است
نه سرودی،نه سروری
نه هماوازی نه شوری
زندگی گویی ز دنیا رخت بر بسته است
یا که خاک مرده را روی شهر پاشیده است
این چه ایینی؟ چه قانونی؟ چه تدبیری است؟
من از این ارامش سنگین و صامت عاصیم دیگر
من از اهنگ یکسان و مکرر عاصیم دیگر

من سرودی تازه می خواهم
جنبشی،شوری،نشانی،نغمه یی،فریاد های تازه می جویممن بهر ائین و مسلک کو ،کسی را از تلاشش باز دارد یاغیم دیگر
من ترا در سینه ی امید دیرینسال خواهم کشت
من امید تازه می خواهم
افتخاری اسمانگیر و بلند اوازه می خواهم

من هرگز سر به تسلیم خدایان هم نخواهم داد
گردن من زیر بار کهکشان هم خم نمی گردد
زندگی یعنی تکاپو
زندگی یعنی هیاهو

زندگی یعنی شب نو ، روز نو، اندیشه ی نو
زندگی یعنی غم نو ،حسرت نو،پیشه ی نو
زندگی بایست سرشار از تکان و تازگی باشد
زندگی بایست در پیچ و خم راهش زالوان حوادث رنگ بپزیرند
زندگی بایست یکدم ((یک نفس حتی ))
ز جنبش وا نماند
گر چه این جنبش برای مقصدی بیهوده باشد

من تن تازه لب تازه شراب تازهعشق تازه می خواهم
قلب من با هر تپش یک ارمان تازه می خواهد
سینه ام با هر نفس یک شوق یا یک درد بی اندازه می خواهد
من زبانم لال- حتی یک خدا را سجده کردن ،قرن ها او را پرستیدن نمی خواهم

من خدای تازه می خواهم
گر چه عذاب اتش ظلمش بسوزاند سرا سر ملک هستی را
گر چه او رونق دهد ائین مطرود و حرام می پرستی را
من بناموس قرون بردگی ها یاغیم دیگر
یاغیم من ، یاغیم من ،گو بگیرندم،بسوزندم
گو بدار ارزوهایم بیاویزند
گو بسنگ ناحق تکفیر
استخوان شعر عصیان قرونم را فرو کوبند
من از این پس یاغیم دیگر
من یاغیم دیگر.

دکترهوشنگ شفا
-azin-

0 Comments:

Post a Comment

<< Home