3/06/2004

نوشته ی زیر رو از وبلاگ سکسولوژی بر گرفتم. با نوشته هاش به طور کامل موافق نیستم و اعتقاد دارم که بعضی جاها زیادی تند رفته. اصولا خودم عقیده دارم که یه زن از خودش شخصیت داره مثل یه مرد. اما این مستلزم این هستش که توی محیطی باشه که این اجازه رو بهش بده. محیطی که برای اون حق انتخاب قایل باشه و خیلی چیزای دیگه.
اما توی جامعه ی دقیقا مزخرف ایران چنین حق انتخابی هیچوقت به یه زن داده نمیشه. توی جامعه یایرانی خیلی از زنامون حتی حق عاشق شدن هم ندارند. و خیلی چیزهای دیگه.
خیلی از دخترهامون با پسرهایی مواجه میشن که پسر بدون اجازه دختر عاشقش شده و هیچحق انتخابی برای دختر قایل نیست و هر کاری میکنه که اون دختر رو به تملک خودش در بیاره.
از طرف دیگه همون دختر ها گاهی وقتها (نمیدونم توی چند درصد حالات) اون پسر رو انتخاب میکنه به این امید که روزی عاشقش بشه. -برای خودش حق انتخاب قایل نیست-.
از طرف دیگه چیزی که همیشه مطرح بوده چیزی هست به اسم مکر زنانه. با این یکی هم موافق نیستم. اصولا خیلی از مردا دوست دارن که خودشون گول بخورن و از طرفه دیگه ادبیات مردانه ای که در متن جامعه جریان داره این اصطلاح رو بوجود آورده. اما به نظرم تا همون حد که رفتارهای یه زن برای یه مرد میتونه عجیب باشه رفتار یک مرد هم برای یه زن میتونه عجیب و باور نکردنی باشه.
چیزی که هست اگر قراره که تا آخر عمرمون با یه نفر از جنس مخالف باشیم باید درک درستی از رفتارهای آدمای با جنس مخالف داشته باشیم.
--
پسرم
معرفی میکنم
این خانوم من است
این خواهر من است
این مال من است
آنها مال ما نیستند
هیچ کس مال هیچ کس نیست
آنها خودشانند
--
من نمیدونم عشق یعنی چی . حتی شاید عاشق هم شده باشم و خودم خبر نداشته باشم. تنها چیزی که میدونم اینه که عاشق شدن با یه نگاه و تا آخر عمر عاشق همون بودن و و و و خیلی حرف چرتیه. چون آدم بدون هیچ پیش زمینه ی قبلی دره با طرف ارتباط برقرار میکنه.
ترجیح میدم بگم: اولی نیستی ولی مطمئنم که آخری هستی. تا اینکه بگم: اولین و آخرین هستی.
---
این مقاله رو توصیه میکنم حتما بخونید. فکر کنم توی جامعه ی مریض ایرانی یه چنین تند روی هایی بهتر باشه. و اینکه حرفاش مصداق خیلی از ماها هست و خودمون خبر نداریم. متن کاملشو همینجا میزارم. اما اگر خواستین بیشتر با این سایت آشنا بشید آدرسش http://sexology.blogspot.com هستش
*_*_*_*_*_*_*_*__*_*_*_*_*_______

نقابي براي آدمکي به اسم زن


زن شخصيت پيچيده اي دارد. زن همه چيز است ولي براي خود هيچ چيز نيست. زن وجودش در چنگال مرد اسير شده. ماهيت وي براي تعادل در مقابل مرد بکار ميرود در حاليکه مرد براي دست يابي به پله هاي بعدي! بارها گفته ام که اگر زنانگي را از وي بگيريم جز جسدي پوسيده از وي چيزي بر جاي نخواهد ماند. وي موجودي در مانده است. تمام آنچه را که اکنون در اختيار دارد توسط مرد به او اهدا شده است. زيبايي عشق عاطفه آرايش زنانگي رفتار و ديگر چيزها تماماٌ تعاريفي است که مردان آن را براي قرقره کردن در اختيار زن گذاشته اند . زن براي خود نه چيزي ساخته و نه چيزي باقي گذاشته . زنان تنها فرا گرفته اند که در پشت حروف پوسيده محدوديت خود را قايم کنند. اما آيا در اختيار داشتن يکسري امکانات و قدرت باعث خواهد شد براي جنسيتي نقش آفريده شود؟ بعيد مي دانم تاثير دارد اما عامل نيست . آيا براي مردان کسي نقش آفريده بود؟

براي مردان زنها همچون گالري هاي شخصي هستند . آنها جواهر گرانقيمتي را براي ديگران بنمايش مي گذارند. در تملک داشتن يک زن زيبا براي مردان همواره ( خارج از ساير لذتهاي اين همراهي ) دو حس پنهان و انکار نشدني در پستوی شخصیت مرد دارد:
يک – مردان فکر مي کنند با زيبايي بيشتر يک زن لذت جنسي بيشتري مي برند! صورت و اندام زيباي يک زن تصوير در آغوش گرفتن و بوييدن و بوسيدن اندام وي را تداعي مي کند . حسرت يک تشنگي که آنها را بسادگي اسير علاقه شديد قلبي مي کند! تحسين اندام و زيبايي وي در باطن مرد که بسادگي تداعي کننده لحظات خواندن اشعار تمجيد کننده براي تحويل و تسليم دختران باکره به کاهن معبد در ديار سينوهه است!
دو – آنها براي ساير مردها در جنگ برخوردها سلاح کارامد تري دارند. به اعتقاد من اگر مردي اين دو اصل را قبول ندارد يا دروغ مي گويد و يا دروغ مي گويد! هيچ مردي وجود ندارد که با خود تصور نکند اگر فلان زن زيبا مال من شود دوستان چه غبطه اي به من و دارايي من خواهند خورد! در تعبير مردان مخالف اين سخن هستند اما در عمل زن چيزي بجز يک گالري نيست . اين نقش حتي براي زنان نيز پذيرفته شده است و دوست داشتني! زنها مي خواهند که در کانون نگاه باشند! آنها دوست دارند که الماس زير نورافکن باشند! حتي به قيمت اينکه الماس تنها سنگ ساده اي باشد و ارزشش را مردان براي آن بر شمارند! موجوديت زن براي مرد چيز جديدي نيست. همانند کتابي چند صد صفحه اي که بارها و بارها آن را خوانده باشيد. رفتارهاي همه زنها بتناوب در سطوح و نقاط مختلف در يک سطح به هم برخورد مي کند. تمام برنامه آنها در واقع با يک زبان نوشته شده است. مرد هرگز زيبايي و يا فرهنگ زن را براي خود زن دوست ندارد بلکه تمام آن را براي خود وارتش خود مي خواهد .


زن هميشه در مرداب تاريک تنهايي براي بيرون آمدنش تلاش مي کند. او چشم انتظار چيز جديدي است که بتواند زودتر از سايرين آن را در اختيار بگيرد و ارزش خود را بالاتر ببرد! و صد البته ارزش براي جذب مرداني در رده بالاتر! او همانند گلادياتوريست که در انتظار سلاحي است که بدرون ميدان نبرد پرتاب شود و او زودتر از رقيب آن را از زمين بر دارد و بتواند با کشتن ديگري هم خود زنده بماند و هم موجبات شادي شاه را فراهم سازد! زن نقش جديدي ندارد. مردها در رسانه ها و نوولها و کتابها و افسانه ها زن را ساخته اند و به وي نقش داده اند. زيبايي و خواستني بودن و تمام اين تعابير چيزهايست که مردان آن را ساخته اند و براي آن ارزش گذاري کرده اند. براي زنان جنگواره اي ساخته اند براي زيباتر شدن . همانند درختان جنگل که براي نمردن و استفاده از نور خورشيد بايد قد بکشند وبرگهايشان بالاتر از ساير درختان باشد! در بي ارزشترين مثال اجتماعي مي توان از يکسان نبودن ديد به لباسهاي زير زنانه در مقايسه با يک پيراهن زنانه ياد کرد. تفاوت آن يکسان نيست چراکه آنها وابسته به ديدگاه و پس زمينه هاي ذهني از لذت هستند که مردان آن را بنمايش گذاشته اند .
مرد هيولايست که زن را بلعيده. زنان زيادي قصد فرار از اين کابوس را دارند.ولي همانطور که گفتم آنها مثل مترسکهايي هستند که گريه کنان پا به زمين مي کوبند و فرياد مي کشند که من با ديگران فرق دارم! زن براي فرار از اين تابلوي بي رحم بايد رفتاری خارج از معمول فرا گيرد. او بايد موجودي باشد که ديگر زنان نيستند! چه بسيارند دختران و زناني که خود را به گروه مردان پناهنده مي کنند تا شخصيت نحيفشان از ضربت شلاق در امان باشد. آنها حتي گاهي ديگر زنان را نيز بخاطر رفتار زنانه مسخره مي کنند! در اطراف خود اگر بنگريد مي بينيد چه بسيارند زناني که رفتار و گفتار و طرز فکر به اصطلاح پسرانه دارند! حرکات و شوخي ها و سرگرميهاي عموماٌ پسرانه را بر مي گزينند! آنها شايد براي گروهي از جوانان سبک سر که شاششان هنوز کف نکرده موجودات چشمگيري باشند اما همواره براي نسل معرف مردان انان همچون اسباب بازيهاي بامزه اي هستند که در اوقات فراغت سرگرم بودن با آنها خارج از لطف نيست! چقدر دست يابي و تصاحب و شکستن و در اختيار گرفتن اين زنان به اصطلاح ليدر و پيشرو براي مردان لذت بخش است! براي مردان پايين کشيدن و تصاحب اين زنان به ظاهر دست نيافتني صعود و فتحي ديگر بر قله مردانگي است. اين زنانند که حس مردانگي را به مرد پيش کش مي کنند. اين زنان يا بايد براي فرار ار ارائه اين لذت به مردان در خود بپوسند يا در انتها حاضر شوند اين لذت را به يک نفر تقديم کنند! عشق براي مردان کوچک بازي تمريني و براي مردان بزرگ بخشي از زندگي جمعي آنان و خارج از زندگي فردي آنان است! مردان به لذت عشق و مردانگي نياز دارند و براي هر دو همانند قطاري از روي لاشه زن رد مي گردند.




زن راهي براي فرار از اين باتلاق ندارد. او زن است ولي زن هيچ نيست! موجوديست که بهتر است او را يک آدمک ناميد! او تماماٌ در اختيار مرد است چون اگر نباشد ماهيتي ديگر ندارد . او هيچ نيست و همين تهي را هم از او بگيريد تا نابودش کنيد. زن موجوديست که در آيينه تصويري را جستجو مي کند که مرد آن را برايش کشيده
جذابيت و زيبايي وي طرحيست که مرد با استانداردهاي خود آن را ترسيم کرده. وجودش در اختيار مردي است که هويتش را گارانتي کرده. آيا مرد واقعاٌ نژاد برتر است؟ خارج از بحثهاي کليشه اي و دليل هاي بي فايده و تسلسل آور و خواب آور ضلع بي رحم معما چه مي گويد؟
حال مي خواهم که شما برايم تصوير جديدي بکشيد. .. از زن ... از زنانگي ... تصويري که مثل زن امروز نباشد ... مثل مرد نباشد ... براي از زني بنويسيد که زوايايش توسط مردان تعريف نشده باشد ... مختصر و مفيد ... از احساسات جديدش ... و نه احساساتي که يا تعريف مردان است و يا مال مردان و زنان دوست دارند آنها را مال خود کنند تا ديگر زن نباشند! ... از زن جديدي که نه در مقابل مرد است و نه موازي با وي ... مثل تصوير فعلي که نمي توانيد مرزي را مشخص کنيد يا جهتي را بناميد . . آيا مي توانيد تصويري را ارائه دهيد که نه از زنانگي فعلي در آن خبري باشد و نه از زواياي خشک مردانگي؟ برايم در اين بخش نظربنويسيد ... دوست دارم بدانم آيا چيز جديدي رسم مي کنيد؟

اما دو نکته. .... :
1- لطفاٌ شعار نديد . خيال پردازي نکنيد . پرت و پلا هم نگيد .
2- متاسفانه براي يک گروه از افراد باید ياد آوري کنم که توجه داشته باشيد اينجا محلي است که بايد نظر شخصي خود را بگذاريد. اينجا تابلوي تبليغاتی نيست . و يا جايي که بتوانيد شخصيت خودتان رو در اون استفراغ کنيد و هر فحش بي ربطي رو که بلديد نثار من يا ديگران کنيد .....

0 Comments:

Post a Comment

<< Home